دوست داشتن های عمیق گمشده...
نمیدونم به خاطر خودش و شخصیت فوق العاده ش دوستش دارم ، یا به خاطر فرار از گذشته و یاد آدمهایی گاهی عجیب خاطرم رامی آزارد یادآوری شان .... نمیدونم وقتی بهش میگم دلتنگی غروب بدون تو اذیتم میکنه ، دلتنگ کی ام؟ مامانم ؟خودم ؟ اون ؟ یا .... نمیدونم ، کنارش ارومم ، حالمو خوب کرد ، امانمیدونم ما آدما چرا گاهی بعضی دوست داشتن های عمیق و ارزشمند رو واسه ادمای بی ارزش می ذاریم و وقتی میرسیم به ادمای ارزشمند انگار که حس نابوعمیقمون دیگه ته کشیده ، انگار نمی تونیم از اون حس عمیقا به این آرامش زندگیمون داشته باشیم ، اما همین حس عمیق رو واسه ویرانگرباور ها و عقایدمون داشتیم ... دوستش دارم اما نمیدونم به خاطر حال خوبی که دوباره بهم برگردوند یا به خاطر خودش ، یا به خاطر اینکه کمکم کردکه آدمهایی که آزارم میدادن و از زندگیم حذف کنم ، کنارش حال دلم خوبه کاش خدا دیگه اینو ازم نگیر...